در نگاره ی هشتم کتاب فارسی پایه اول دبستان حیواناتی را می بینیم که در قفس های باغ وحش زندانی شده اند. جالب است که این درس را "چه دنیای قشنگی" نام نهاده اند!
چرا باید از نخستین روزهای ورود کودکان به محیط آموزشی، او را در مسیری خلاف آموزه های دینی، اخلاقی و محیط زیستی قرار داد؟
کودکی که حیوانات را در تصویر یک کتاب درسی زندانی ببیند و این نازیبایی را با صفت "دنیای قشنگ" بشناسد، در آینده چه رفتاری را با همنوعانش خواهد داشت؟
خانم سلیمانی آموزگار پایه اول دبستان محیط زیستی یار مهربان استهبان، متوجه این تصویر نازیبا و عنوان نامناسب درس شد و با کمک دانش آموزانش نام جدیدی برای درس برگزیدند و جایگزین نام قبلی درس کردند.
"حیوانات را آزاد کنید!" شاید نامی برازنده تر و تاثیرگذارتر برای این درس باشد.
به زودی نامه ی درخواستی از طرف این مدرسه و گروه مردمی دیده بان استهبان به وزارت آموزش و پرورش و هم چنین سازمان محیط زیست ارسال خواهد شد تا این موضوع پیگیری و اصلاح شود.
چشم ها را باید شست،
جور دیگر باید دید!
یادداشت گروه ها، دوستداران و کنشگران محیط زیستی و میراث فرهنگی استهبان در مورد نابودی کوه تودج که در شماره 105 دوهفته نامه عصر مردم استهبان منتشر گردیده است.
این روزها کوه های تودج استهبان به دلیل اکتشاف معدن سنگ، در خطر نابودی قرار گرفته است. احتمالاً خواننده این نوشتار از فاجعه آتش سوزی تیرماه 92 آگاه است. در آن رخداد تلخ بیش از 2000 هکتار از جنگل ها و مراتع منطقه دود شد و به هوا رفت. تعداد بی شماری از درختان اُرس – گونه ای که به دلیل تغییرات اقلیمی دیگر در استهبان زادآوری ندارد - سوختند. این منطقه زیبا مملو از انواع گیاهان دارویی و ارزشمندی چون زیره، آویشن، بابونه، شیرین بیان و... و درخت و درختچه هایی مانند اُرس، بادام کوهی، کهکم، گون، بنه، زرشک، ارژن و... است. همچنین وجود گونه های جانوری مثل گراز، روباه، عقاب، قرقی، شغال، خارپشت، خرگوش، شاهین، کبک، تیهو، افعی و ... این منطقه را زیستگاهی ارزشمند معرفی می کند. وجود چشمه سارهای فراوان که برخی فصلی و بعضی دائمی هستند بر غنای منطقه افزوده است. البته پیش از پیروزی انقلاب، اکتشاف معادن نفت در منطقه تودج منجر به گشایش راه های شوسه و در پی آن دست اندازی به منابع طبیعی شد و تا به امروز هم ادامه دارد، اما به نظر می رسد شدت تخریب و تصرف در این اراضی ملی، در مقایسه با مناطق دیگر، وسعت کمتری دارد و این خود عاملی بوده تا جنگل ها و حیات وحش این منطقه آسیب کمتری ببیند. هر چند دیگر خرسی در این «بهشت زمینی» جولان نمی دهد، دیگر اثری از گله های کل و بُز را نمی بینیم، جنگل های اُرس بشدت تُنُک شده اند و... اما می توان از شدت تخریب ها کاست و وضعیت فعلی را حفظ نمود. شاید تودج تنها زیستگاهی در استهبان باشد که می توان با کمی کمک به حفظ این محیط، باز هم دسته های بزرگ کبک و تیهو را در قاب دوربین شکار کرد و احتمالا باز هم بتوان مانند گذشته آواز مستانه پرندگانش را شنید.
چند سال پیش اکتشاف یک معدن سنگ در دورترین نقطه کوه تودج، تقریباً در خط مرزی شهرستان های استهبان و فسا آغاز شد. قله بَیَلّوبا ارتفاع تقریبی ۲۹۵۰ متر، مرتفع ترین چکاد در منطقه استهبان است و هم اکنون برای رسیدن به آن مکان باید نزدیک به ۲ ساعت با ماشین رانندگی کرد آن هم نه هر ماشینی، باید خودرویی شاسی بلند و مجهز به دنده کمکی داشته باشید! حالاتصور کنید که منطقه ای با این اوصاف که کمتر کسی به آن جا سر می زند به یکباره دارای جاده ای پهن و صاف شود. تعریض و ساخت جاده، علاوه بر نابودی گونه های گیاهی مسیر راه، قطعاً تاثیراتی بر مسیر های زیرزمینی آب منطقه نیز خواهد داشت و بعید نیست که برخی چشمه ها مسدود شود. بدون تردید بعد از معدنکاران، نخستین کسانی که پایشان به آن جا می رسد، شکارچیان مجاز و غیرمجاز خواهند بود. در ادامه به مرور، دست اندازی ها به منابع طبیعی آغاز خواهد شد و باید به جنگل ها و مراتع بی نظیر منطقه بدرود گفت
مساله بسیار مهم دیگری که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت، بحث امنیت منطقه است. منطقه کوه تودج به دلیل دور افتاده بودن و نیز قرار گرفتن در مرز دو شهرستان استهبان و فسا، در مواردی، مکانی برای اختفای مجرمینی بوده است که از چنگال عدالت فرار کرده اند. در سالیان گذشته چندین بار شاهد این وقایع بوده ایم. این افراد پس از ورود به این منطقه به راهزنی پرداختند و مالکان باغ ها و کشتزارهای همجوار منطقه نیز بارها مورد تعرض این افراد قرار گرفته اند. متاسفانه گروگانگیری و حتی قتل افراد محلی را هم شاهد بوده ایم.
چند ماه پیش و با شروع گمانه زنی ها برای یافتن منطقه ی مناسب، بُرش سنگ ها بر روی این قله چنان گرد و خاکی به پا کرده بود که با آتش سوزی اشتباه گرفته شد و نیروهای منابع طبیعی به منطقه اعزام گردیدند! تا به حال کیفیت کانی های معادنی که در استهبان گمانه زنی شده اند، مناسب نبوده و فعالیت تمامی آن معادن خود به خود متوقف شده اند. برخی از پیامدهای منفی دخالت در طبیعت تودج را می توان این طور بیان کرد:
- نابودی ذخیره گاه جنگلی اُرس (سرو کوهی)؛ این ذخیره گاه در جنوب کشور یکتا و بی نظیر است.
- تاثیر بسیار مخرب بر گونه های گیاهان دارویی منطقه
- ایجاد آلودگی هوا برای شهرستان و تشدید بیماری های قلبی، تنفسی و پوستی (بر اساس گُلباد دراز مدت، باد غالب منطقه ما از سمت جنوب غرب یعنی معدن به طرف شرق و شمال شرق یعنی استهبان است.)
- گسترش شکار غیر مجاز در منطقه و تهدید گونه های جانوری مختلف
- آلودگی محیط با زباله، چنان که الان محدوده ی معدن زباله های فراوانی دیده می شود.
- احتمال مسدود شدن مسیر چشمه های منطقه با فعالیت هایی مانند راه سازی و انفجارهای احتمالی که انجام می شود و حتا احتمال ایجاد گسل و تخریب منابع آب زیر زمینی
- کاهش شدید امنیت منطقه با توجه به اتفاقات گذشته در این منطقه
تعدادی از بیماری ها و ناهنجاریهای ناشی از گرد و غبار کانی های معدنی: سیلیکوزیس، سل سیلیسی، سرطان سیلیسی، تنگی نفس، برونشیت، کائولینوس، بیماری های قلبی، سرطان نای، سرطان کبد، سرطان ریه و ...
سنگ های گرانیتی به عنوان سنگ نما و لاشه مورد استفاده قرار می گیرد و بطور متوسط از کوارتز(۱/۱۹%)، الیگوکلاز (۲/۳۵%)، بیوتیت (۱/۸%)، موسکویت (۲/۸%) و کانی های دیگر (۱%) تشکیل شده است. گرد و غبار حاصل از سنگ های گرانیتی در معدن ورمون (آمریکا) در فاصله سال های ۱۹۵۰-۱۹۸۲ باعث مرگ ۱۵۳۲ نفر در بین ۵۴۱۴ نفر از معدنکاری شده است. علت مرگ، سرطان ریه، سل و سیلیکوزیس ذکر شده است.
و اما در مورد ایجاد شغل با راه اندازی معدن نیز بد نیست اطلاعات زیر را مرور کنیم:
"در استان سمنان بیش از 518 معدن فعال وجود دارد و حدود 4100 نفر مشغول به کارند. این در حالی ست که 60 درصد نمک کشور، 40 درصد گچ کشور، 95 درصد زئولیت کشور، 95 درصد سلستین، 15 درصد سولفات سدیم، 20 درصد کرومیت و 15 درصد زغالسنگ کشور از معادن سمنان تامین می شود. آمار معادن فعال کشور حدود 5445 معدن است و نزدیک به 160 هزار نفر در این معادن مشغول به کارند. یعنی هر معدن تقریبا 30 نفر!"
اگر منطقی و عاقلانه میزان هزینه و فایده ی راه اندازی این معدن را در ابعاد مختلف بسنجیم و بررسی کنیم، خواهیم دید زیان حاصل از آن با منافع کوتاه مدت برای نفرات محدود قابل مقایسه نیست. با دانستن همین چند مورد، می توان آینده بیمناکی را برای مردم استهبان متصور شد؟! چه کسی پاسخگوی این پیامدها خواهد بود؟ "بَیَلّو" بلندترین قله ی استهبان است و منطقه ای بکر، چرا باید مجوزی برای نابودیش صادر شود؟! آیا مجوزهای فله ای را که در سال های قبل صادر شده را نمی توان باطل کرد؟ مگر منابع طبیعی و جنگل های ما ملی نیست؟
کلام آخر،تودج را دریابید.
در ابتدا باید به تعاریف نگاهی بیندازیم. "رسانه" وسیله ای برای نقل و انتقال اطلاعات، ایده ها و افکار افراد یا جامعه است که به خودی خود رسالت مهمی را بر عهده دارد. رسانه ها می توانند کارکردهای متفاوتی داشته باشند؛ مثل نظارت، آموزش، فرهنگ سازی، آگاهی بخشی، سرگرمی و ... که این، اهمیت و ضرورت آن را می رساند. "سمن" یا سازمان مردم نهاد نیز یک سازمان غیردولتی و غیرانتفاعی است که هیچ گونه وابستگی به حاکمیت ندارد، مستقلا و بر اساس اهدافی مشخص و در راستای قوانین کشور فعالیت می کند. رسانه ها و سمن ها مسیری مشخص برای رسیدن به اهداف شان برای خود ترسیم کرده اند و رابط بین جامعه و دولت ها هستند. کاش به این سوال بپردازیم که آیا هرکدام از این ها می توانند بر دیگری تاثیر داشته باشند یا نه؟ این تاثیر به چه میزان است؟
می دانیم که سمن ها نقشی واسطه ای بین مردم و حاکمیت دارند، به این معنی که با ایجاد یک حلقه اتصال بین اقشار مختلف جامعه و مسئولین در رده های مختلف مدیریتی، می توانند خواسته ها و نیازها، ضعف ها و کمبودها و مشکلات پیدا و پنهان جامعه را شناسایی کرده و به درون بدنه مدیریت کشور انتقال دهند. سمن ها ارتباط جامعه و حاکمیت را از طریق رسانه ها تقویت می کنند. نتایج و بازخورد هایی که از پی این تعامل حاصل می شود، منجر به تغییر رفتار، پیشرفت، حفاظت، پیشگیری و ... در جامعه می گردد. نقش رسانه ها در این جا مشهود است، انعکاس مشکلات جامعه و سپس بازتاب نتایج عملکردهایی که برای رفع آن مشکلات انجام شده است. رسانه های جمعی با انعکاس فعالیت ها و آموزش های عام المنفعه ی سمنها (سازمان های غیر دولتی)، می توانند حسی امید بخش را برای سمن ها و مردم ایجاد کنند. اطلاع رسانی می تواند منجر به انتقال تجارب ارزنده بین سازمان های غیر دولتی شود. تجربه های موفق و فعالیت های شاخص و تاثیرگذار یک سمن، هزینه های انجام آن را در سمنی دیگر کاهش خواهد داد. رسانه ها با تشریح عملکردهای موفق سمن ها علاوه بر فرهنگ سازی، به گونه ای نقش یک رسانه آموزشی را ایفا خواهند کرد. سمن ها در مسیر تقویت زیر ساخت های فکری و ذهنی جامعه در حوزه های مختلف، پتانسیل و ظرفیت بالایی دارند و زمانی که رسانه ها در کنار آن ها قرار بگیرند و همسو شوند، بازخوردهای اثربخش فعالیت، بسیار زودتر حاصل خواهد شد. هم چنین رسانه ابزاری قدرتمند و مفید برای کمک به ایجاد یک شبکه ی تخصصی و تاثیرگذار بین سمن هاست. ایجاد شبکه های استانی و کشوری در حوزه های مختلف، مرهون همیاری رسانه های گوناگون است. با همسو شدن و هم افزایی سمن های عضو یک شبکه، اهداف والاتر و مهم تری دنبال خواهد شد.
شاید نقادی یکی از وجوه مشترک رسانه و سمن باشد. سازمانهای غیر دولتی زبانی گویا و جسور برای بیان دردهای جامعه هستند. بررسی، پیگیری و ارائه راهکار برای برطرف کردن یک مشکل و ضعف، ناچارا سمنها را در مسیرهایی قرار می دهد که مورد بی مهری طرف مقابل قرار می گیرند. (اشخاص حقیقی یا حقوقی) این جا رسالت و نقش رسانه ها نمود پیدا می کند، رسانه ها همانند یاوری دلسوز و متعهد در کنار سمن قرار گرفته و با اطلاع رسانی، واقعیت یک ضعف یا تخلف یا کوتاهی را نشان می دهند. بنابراین همگرایی رسانه ها و سازمان های مردم نهاد عملا مانعی برای گریز از قانون و نیز کاهش تخلفات خواهند شد و در راستای تامین امنیت روانی و سلامت جامعه نقش بسزایی را بر عهده خواهند داشت.
یکی از ویژگی های مهم سمنها، الزام و تعهد به کار گروهیست. انجام فعالیت ها در سمن ها به صورت مشارکتی و گروهی، ضرورتی غیر قابل انکار است. اعضاء یک سمن یاد می گیرند که چگونه در کنار هم و علیرغم وجود اختلاف نظرهای اساسی، یک فعالیت را به بهترین شکل ممکن به سرانجام برسانند. رسانه ها با تهیه یک یادداشت و گزارش از فعالیت های گروهی سمن ها و انتقال آن به بطن جامعه، می توانند "حس مشارکت و کار گروهی" را به جامعه منتقل نمایند. چیزی که امروزه در جامعه ایرانی کمتر دیده می شود و نیاز به تقویت دارد، یادگیری کار گروهی و مشارکت جمعی است. با نهادینه کردن این رفتار، حس مسئولیت پذیری اجتماعی در بین مردم و جامعه گسترش خواهد یافت و بنیان اجتماعی کشور تقویت می یابد.
این نکته مهم را نباید فراموش کنیم که در بین شاخصه های توسعه یافتگی جوامع، هم سمن ها و هم رسانه ها نقشی اساسی دارند. به هر میزان که تعامل این دو مولفه ی توسعه یافتگی بیشتر و پررنگ تر باشد، تاثیرات مثبت این ارتباط در جامعه نمایان تر دیده می شود. پس بهتر آن است که هم رسانه ها و هم سمن ها در مسیری گام بردارند که موجبات تقویت یکدیگر را فراهم نمایند و از طرفی مسیر نیل به اهداف خود را هموارتر سازند.
*ویژه نامه روزنامه شهروند به مناسبت نمایشگاه مطبوعات
(تجمع مردم بعد از نماز جمعه، عکس از عصر مردم استهبان)
"تعارضات آبی" به گفتاری دیگر "جنگ آب" خوانده می شود. این کشمکش ها در فارس وارد مرحله ی جدیدی شده است. پس از غارت آب های غرب استهبان و انتقال آن به شهرستان همجوار که همراه با اعتراضات مردمی و تجمعاتی همراه بود حالا و در پی صحبت های نماینده داراب در مجلس شورای اسلامی درباره منطقه رودبال استهبان و ادعای مالکیت این منطقه، تنش هایی محسوس در شهرستان استهبان ایجاد شده است. عامل این ادعا وجود "سد رودبال استهبان" و رودخانه رودبال است. این ادعاهای ناصواب چند سالی است که شروع شده است و هدف آن دستیابی به سرچشمه های رودخانه رودبال است. این در حالی است که اسناد موجود نشان می دهد این منطقه همواره در محدوده شهرستان استهبان قرار داشته است و سرزمینی جداناپذیر از این استهبان است. مهم ترین این واکنش ها تشکیل "کمپین مردمی رودبال استهبان" است. امروز جمعه 21 آبان ماه و در پایان تجمع و اعتراضات مردمی که پس از نماز جمعه اتفاق داد، بیانیه ای توسط پویش مردمی رودبال استهبان منتشر شد که در ادامه می آید:
وزیر محترم کشور جناب آقای رحمانی فضلی
سلام علیکم
احترامابه استحضارمیرساند اخیرا فعالیتهائی ازسوی نماینده و برخی مسئولین شهرستان داراب درجهت جداسازی منطقه رودبال از استهبان و الحاق آن به داراب صورت گرفته که موجبات بروز نگرانی جدی و برانگیختن احساسات مردمی و مسئولین شهرستان قرآنی استهبان و بخش ایج و منطقه رودبال را فراهم نموده است. از آنجا که می بایست ثبات و آرامش در هر منطقه ای برقرار باشد مواردی دراین زمینه به سمع و نظر جنابعالی بعنوان مسئول برقراری این ثبات و آرامش میرساند:
-استهبان به طور قطع نمی تواند خروج مناطق سرمایه ای خود را با نظاره گری صرف شاهد باشد. یادآوری انتقال آب به شهرستان همجوار، عدم حمایت از صنایع، خشک شدن بختگان و عدم دسترسی به حقابه قانونی آن، و هر بار مشاهده ی نجابت و خویشتن داری مردم استهبان باعث آن شده که هرکسی در پی منافع شخصی خودش، بخشی از استهبان را مثل گوشت قربانی به دندان بکشد و با خیال راحت از اینکه این مردم صبورند و اتفاقی نخواهد افتاد خاک و سرمایه ی استهبان را به عنوان کالای مصرفی با هم تقسیم کنند.
-ما مردم شهید پرور استهبان، دوشادوش نماینده ی محترم استهبان و نی ریز در مجلس شورای اسلامی خواهیم ماند و اجازه نخواهیم داد به سرزمین و مرزهای قرآنی و تاریخی استهبان خدشه ای وارد گردد.
-همصدا با نماینده ی محترم ولی فقیه و امام جمعه ی محبوب استهبان: از نماینده محترم داراب و زرین دشت خواهش می کنیم باعث اختلاف بین دو شهرستان نشوند. و با صدای بلند اعلام می داریم ما به مسکوت ماندن هم راضی نیستیم، جلوی این حرف ها برای همیشه باید گرفته شود.
-همان گونه که فرماندار عزیزمان و مقام عالی دولت تدبیر و امید در شهرستان فرمودند: رودبال را جزء لاینفک استهبان می دانیم و به هیچ عنوان از حق و حقوقمان کوتاه نخواهیم آمد.
-به جناب انصارى نماینده محترم مردم داراب متذکر می شویم که پیگیرى این امر با توجه به وضعیت جغرافیایى و آمایش منطقه بن بست خواهد بود، از این رو شایسته است نماینده محترم داراب در ماه هاى نخستین فعالیت خود در خانه ملت با نگرش ملى و حتا منافع برون استانى پیگیر امور باشد. تفکیک رودبال از دیار استهبان نه تعریف کارشناسى داشته و نه با ساز و کار وحدت و معاشرت دو شهرستان سازگار خواهد بود. اگر نماینده محترم مردم داراب در تبلیغات انتخاباتى خود این وعده را به مردم داده بدون تردید وعده نانوشته شده اى ست که امیدى به جامه عمل پوشیدن آن نخواهد بود!
-توقع ما از دولت تدبیر و امید این است که صدای امام جمعه، فرماندار و از همه مهمتر مردم فهیم شهرستان استهبان را بشنوند و رجاء واثق داریم که مدبرانه ترین و امیدوارکننده ترین تصمیم در این خصوص که همانا بسته شدن پرونده ی این جداسازی برای همیشه خواهد بود، در این دولت اتخاذ خواهد شد.
-از مقامات نظامی و امنیتی و قضایی درخواست عاجل داریم تا با هنجارشکنان و اغتشاشگرانی که موجب نا امنی و بی ثباتی در منطقه ی رودبال گشته اند، هر چه زودتر برخورد قانونی صورت پذیرد تا بیش از این شاهد توهین به مسئولین نظام جمهوری اسلامی و مردم نجیب آن منطقه نباشیم و خدای نکرده صبر انقلابیمان لبریز نشود.
"پویش مردمی رودبال استهبان"
امروز و در ادامه حفاظت از تخریب خانه ی فیروزه، دو نفر از خریداران غیربومیِ متعلقات این خانه شامل درب ورودی، سنگ نگاره ها و کتیبه ورودی، پنجره ها و ... بازداشت شدند. ادامه فعالیت و ساخت و ساز در این خانه متوقف شد و یکی از مالکین خانه که اقدام به این کار کرده بود، احضار گردید. مقرر شد تا تمام تغییرات توسط مالک به حالت اولیه بازگردد. درب خانه که به جایی دیگر منتقل شده بود، برای حفاظت به میراث فرهنگی منتقل شد تا در اولین فرصت در جای اصلی خودش نصب شود.
(بازداشت دو نفر از غارتگران میراث فرهنگی)
(انتقال درب قدیمی خانه فیروزه به اداره میراث فرهنگی)
امروز و پس از خبری شدن تخریب این خانه، یکی از وراث خانه فیروزه (معینی) تماس گرفت و از پیگیری های انجام شده برای حفاظت از این خانه اعلام رضایت کرد. وی از عدم اطلاع بقیه وراث از تخریب صورت گرفته در این خانه گفت و این که اقدامات تخریبی انجام شده به دلیل عدم آگاهی یکی از وراث بوده است. ایشان ابراز کردند که وراث قصد شکایت از مسببان و اغفالگران این اقدام تخریبگرانه را دارند. در ادامه صحبت انجام شده پیشنهاداتی برای حفظ این بنای ارزشمند به ایشان ارائه گردید که پس از بررسی و قطعیت اعلام خواهد شد.