این روزها تصاویر هوایی زیادی از تالاب بختگان و طشک در گروه های مجازی و صفحات اینترنت میبینیم. این تصاویر و پهنههای آبی رنگ داخل آن، حکایت از آبگیری این تالابها دارد و هر کسی این تصاویر را میبیند، یک رابطه ذهنی بین رهاسازی حقابه و این صحنه های آبی رنگ ایجاد میکند.
تا قبل از شروع خشک شدن بختگان در حوالی سال۱۳۸۶، میانگین دهساله آب ورودی به تالاب بختگان حدود ۷۰۰ تا ۷۵۰ میلیون مترمکعب بوده است. از این مقدار آب ورودی، تقریبا ۴۰۰ میلیون مترمکعب از رودخانه کُر و سیوند، حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون مترمکعب شامل روانآبها و پسابهای کشاورزی و نیز بارشهای مستقیم بر بستر تالاب هم حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ میلیون مترمکعب بوده است.
در روز ۲۴ آبانماه ۹۹، با پیگیریهای مستمر اداره کل محیط زیست فارس و تایید استانداری، سازمان آب منطقهای فارس ۵۵ میلیون مترمکعب حقابه محیط زیستی را برای تالاب بختگان رهاسازی نمود. از این مقدار حدود ۱۵ میلیون مترمکعب برای شارژ رودخانه بود و در خوشبینانهترین حالت، چهل میلیون مترمکعب آب به تالاب رسیده است.
اگر این میزان آب رهاسازی شده را با ورودی واقعی آب در سالهای نه چندان دور مقایسه کنیم (حدود۷۰۰میلیون مترمکعب)،
این میزان حقابه در برابر پهنه ۸۵۰۰۰ هکتاری بختگان بسیار ناچیز است. البته این گفته ناقض زحمات و پیگیریهای مسئولین امر نیست، میزان توقع و نیاز تالاب بسیار بیشتر از این مقدار آب هست و لاجرم به این موضوع باید رسیدگی شود.
متوسط بارشهای هفدهم آذر ماه ۹۹ در محدوده تالاب بختگان حدود ۴۰ میلیمتر بوده است. این بارش به طور مستقیم و بدون واسطه، حدود ۳۵ میلیون مترمکعب آب را برای تالاب فراهم کرد.
همچنین میزان روانآبهایی که از مسیلهای اطراف تالاب وارد آن میشود نیز قابل تامل است، هر چند در بارش اخیر قابل توجه نبود. سرجمع این دو منبع تامین آب تالاب را میتوان با میزان حقابه اخیر یکسان دانست و حتی کمی بیشتر از حقابه، چون هیچ گونه برداشت غیرقانونی از آن صورت نمیگیرد. (برخلاف حقابه)
برگردیم به موضوع حقابه، اگر در خوشبینانهترین وضعیت، فرض بگیریم ۴۰ میلیون مترمکعب آب وارد تالاب ۸۵ هزار هکتاری بختگان شود، نفوذ در زمین و تبخیری هم صورت نگیرد و از طرفی بستر هم مسطح و بدون پستی و بلندی باشد. با این فرضیات محال، این حجم آب در تالاب بختگان، ارتفاعی معادل ۴٫۷ سانتیمتر خواهد داشت.
اما نکته مهم این است که تالاب خشکیده و تشنه هست، آب در بستر نفوذ میکند، تبخیر نسبی هر روزه قطعا وجود دارد و بستر تالاب هم شامل پستی و بلندیهای زیادی است و آبهای ورودی باید کاسه به کاسه پیش رود تا کل تالاب آبگیری شود.
در ورودی بختگان، اولین بسترِ گود و پست، دقیقا بعد از مصب رودخانه و در منطقه دوشاخ قرار دارد. مساحت قسمت عمیقتر این محدوده تقریبا ۳۰ کیلومتر مربع هست. اگر حقابه ۴۰ میلیون مترمکعبی به طور کامل وارد این بستر تالابی شود، مساحتی برابر با ۱٫۳ متر خواهد داشت. البته این نتیجه بدون در نظر گرفتن نقشه توپوگرافی منطقه هست و قطعا عدد درستی نیست و تنها برای فهم موضوع محاسبه و بیان شده است.
با توجه به موارد پیشگفته، میتوان نتیجه گرفت که:
- آبهایی که در نقشههای هوایی تالاب بختگان دیده میشود، بیشتر متاثر از آخرین بارش هست نه حقابه
- میزان حقابه تالاب بختگان بسیار بیشتر از این مقداری است که در سال قبل و امسال رهاسازی شد. باید برنامهها به سمت و سویی تغییر کند که موضوعات محیط زیست اولویت واقعی دستگاههای تصمیم ساز و نهادهای مجری برنامهها باشد نه سیاسیکاری، اثرات این اقدامات باید در تالابهای استان دیده شود. اولویت تخصیص حقابه تالابها باید بر اساس قوانین باشد نه چیز دیگری.
- تاثیر بارشها و نزولات آسمانی بسیار چشمگیر و مهم است. با توجه به محاسبات بالا، در آخرین بارش تقریبا معادل یکهیجدهم نیاز متوسط تالاب، آبِ بدون واسطه وارد تالاب بختگان شد.
- روانآبها نقش بسیار پررنگی در زنده نگهداشتن تالاب دارند و باید موانع رسیدن روانآبها به تالاب بررسی و اصلاح گردد.
به دلیل فعالیتهای عمرانی، کشاورزی، راهسازی و ... در برخی از محدودههای تالاب بختگان، مسیلها و آبراههها مسدود شدهاند. حجم زیادی از آب جاری حاصل از بارشها، به جای ورود به تالاب، در پشت موانع مذکور گرفتار میشوند و نیاز تالاب همچنان بیپاسخ میماند.
تالاب بختگان نیازمند مدیریت علمی و به دور از سیاست است. احیاء این تالاب بزرگ و ارزشمند امکانپذیر است اگر نگاه و تصمیمات در مسیر بهتری هدایت شوند. یادمان نرود که قانون، حقابه تالابها را پس از آب شُرب در جایگاه دوم قرار داده است، حتی قبل از حقابه کشاورزی