دیده بان استهبان

بررسی و اطلاع رسانی مسایل محیط زیست، منابع طبیعی و میراث فرهنگی شهرستان استهبان

دیده بان استهبان

بررسی و اطلاع رسانی مسایل محیط زیست، منابع طبیعی و میراث فرهنگی شهرستان استهبان

بحران آب، نابودی جنگل ها، خشکیدن تالاب ها، ریزگردها و ... معضلاتی هستند که تداوم حیات اجتماعی انسان ها و هم چنین گیاهان و جانداران را با مشکلاتی بزرگ مواجه کرده است. یکی از راه های کاهش سرعت این فجایع، اطلاع رسانی و آموزش جامعه و به ویژه جوامع محلی است.
در کنار بحران های محیط زیستی، متاسفانه در حال برخورد با "بحرانی تاریخی" در حوزه ی تمدنی ایران زمین نیز هستیم.
در این تارنما خواهم کوشید تا قدمی هر چند کوچک در برابر این ناملایمات بردارم!
محتاج دعای خیرتان هستم.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باستان شناسی» ثبت شده است

گزارش

برگرفته از تارنمای فرهنگی مهرگان  گروه باستان شناسی - میلاد وندایی*

 هشت سال هر آن چه خواستند بر سر میراث فرهنگی و باستان شناسی آوردند، دم از کسی بر نیامد؛ گفتیم فَوَها، آنان غیر متخصص بودند و سیاسی، پس فرجی نیست، ولی گذار این دو سال نشانگر این است که «از ماست که بر ماست». معلوم نیست در پژوهشکدۀ باستان شناسی چه می گذرد و چه خط مشی هایی، از چه کسانی و به چه قصد و هدفی می آید، فقط کافی است قطارت را حرکت دهی تا سنگ ها را به سویت پرتاب کنند. مهم نیست در این حرکت یوسف مجیدزاده باشی، عباس علی زاده باشی یا من، تو یا او باشی، مهم این است که تو قصد انجام  کاری، با هدفی مشخص، برای پیشبرد و پیشرفت این کشتی به گل نشستۀ باستان شناسی داری، پس بی شک باید تو را زمین بزنند، به هر طریق و مرامی فرقی ندارد، حتا تا آن جا پیش خواهند رفت که تا ریشه ات را نَخُشکانند دست از سرت بر نمی دارند. تا چند سال پیش هر جا کم می آورند و می دیدند که زورشان به طرف نمی رسد، در نهایت تهمت ضد نظام می زدند و این روزها هم که در مملکت انگ جاسوس اجنبی و نفوذی بودن مُد شده است. حتا اگر با بدترین باستان شناس ایران هم روبه رو باشی، تهمت غیر واقعی زدن تنها از آدم های دیو منش بر می آید.

بیش از نیم قرن است، دقت کنید بیش از نیم قرن، یعنی دو نسل از باستان شناسی ایران که هیچ کس در این میان به یاد شوش نبود، ولی حال که کسی تلاشی بر احیاء این پایگاه مهم منطقه ای خوزستان دارد، همگان به حول و ولا افتاده اند که نکند منافع مان پایمال شود، یا مگر خودمان کوریم یا کَریم که اجنبی ها از دانشگاه های خارج از کشور بیایند در شوش کار کنند؟!

در خبری آورده اندکه فلان کس می رود تا شاهرگ باستان شناسی شوش را صاحب شود، ولی بیشتر نشان از این دارد که گویا پا بر شاهرگ عده ای خودخواه و منیت گرا در شوش و پژوهشکده باستان شناسی گذاشته اند که این گونه بالا و پایین می پرند، و آدمی را یاد ایرج پزشک زاد و داستان دایی جان ناپلئونش می اندازند. آخر کسی نیست بگوید که شما این همه سال کجا بودید که اکنون شده اید سینه چاک شوش، این همه سال که سفال های شوش در حال نابودی بود و انبارها شده بود زباله دانی، شما کجا بودید؟

اینان منافع جمع برایشان مهم نیست، منافع و منیت خودشان تنها در مقابل چشمان شان است، و چند متر جلوتر از دماغ خود را نمی بینند؛ و حتا جدیدن شنیده ام که دفتری باز کرده اند در پژوهشکده برای رسیدگی به تخلفات قضایی بین المللی اعضای پژوهشکده و باستان شناسان!! آخر کسی نیست بگوید که چه کسی، کی و کجا می خواهد به تخلفات و فسادی که در این مجموعه موج می زند رسیدگی کند؟ هر چه بگندد نمکش می زنند، اما کار از آن روزی که بگنند نمک هم گذشته است.

بی شک این دایی جان ناپلئون ها، همانانی هستند که مدتی پیش در داستان دنیل پاتس جزء دعوت کنندگان و سینه چاکان وی بودند، و برای مردی که منافع ملی ایران را زیر سوال برده بود، فرش قرمز پهن می کردند، حال امروز شده اند کاسۀ داغ تر از آش و برای روشن ماندن آتش زیر این کاسۀ آش، از هیچ راهی فروگذار، و به هیچ مرام و منشی هم پایدار نیستند.  بعد از یک دهه گوشه گیری ایران، حال که با اقدامات دولت درهای جهان به روی ایران باز شده است، و حضور پژوهشگران خارجی و منابع دانشگاهی و علمی آنان می تواند رونقی دوباره به این پیکر درمانده باستان شناسی دهد، با چسباندن برچسب جاسوس اجنبی و نفوذی، که تنها از ذهنیت های ضعیف و ددمنشانه ریشه می گیرد، قصد دارند ثابت کنندکه باستان شناسی ایران از داخل فاسد و مریض است و تنها بر سیاست مردان نباید خرده گرفت، این درخت از داخل کرم زده شده است.

همین ها هستند که جلوی پیشرفت و نفوذ جوانان متخصصی که در حال رشد هستند و  پر انرژی را در جامعه باستان شناسی ایران گرفته اند؛ در هر گوشه دیگر ایران، شهر سوخته، بیشاپور، هگمتانه و یا هر محوطه باستانی دیگر، اگر باستان شناس جوان و شایسته ای بخواهد کار کند، و این باند دایی جان ناپلئونی از او خوشش نیاید و یا سبیلشان را چرب نکند همین بلا را بر سرش خواهند آورد، به حال اینان، آلمانی و فرانسوی و آمریکایی هم ندارد، خوب آقاجان خوششان نمی آید دیگر، چه می گویید؟! گفتم تنها کافی است که شما قطارتان را تکان دهید، شخص و ملیت مهم نیست، اینان سنگ به دست کنار ایستگاه منتظر نشسته اند.

آدمی یاد داستان کارلوش کی روش، و محمد مایلی کهن در فوتبال می افتد. اولی مربی است که تمام جهان او را می شناسند و در ردۀ درجه یک جهانی است، بعد کسی مثل محمد مایلی کهن با آن اشک تمساح دم مشکش که مربی دست چندم ایران هم نیست، به خود اجازه می دهد که کی روش را نقد کند و او را بی سواد و مزدور بنامد، چرا؟! چون تاب و توان آن را ندارد که ببیند کسی از او بهتر است، مردم دوستش دارند، و می تواند برای جامعه خود مفید باشد، پس کیهان وار باید تریبون به دست گرفت و سنگش زد. آب لطفاً!...

 

*کارشناس ارشد باستان شناسی و سردبیرمجله باستان شناسی کند و کاو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۴ ، ۱۴:۴۵
رسول حاجی باقری

کتیبه مسجد ساباط اهر

 

کتیبه ی یادشده در اسفندماه 1390 از داخل مسجد ساباط به سرقت رفت. تا به حال پیگیری های انجام شده برای یافتن این کتیبه توسط اداره میراث فرهنگی به جایی نرسیده است! به هر روی با همت دکتر شیخ الحکمایی (مسئول کتابخانه و بخش کتیبه ها و اسناد موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران) متن کتیبه خوانده شد. کتیبه سنگ قبری متعلق به جوانی به نام  "ابی فتح پسر ابی منصور" بوده است که در سال 498 ه ق وفات یافته است.

 

در ادامه متن ارسالی دکتر عمادالدین شیخ الحکمایی را عینا تقدیم می کنم:

 (این مطلب در آخرین شماره مجله بخارا -شماره 107- به چاپ رسیده است.)

 

گور نبشته مسجد ساباط استهبان

(به خط کوفی و تاریخ 498 ق)

 

عمادالدین شیخ الحکمایی

(موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران)

 

شادروان ایرج افشار در یادداشت 1441 پاره های ایران شناسی تصویر و قرائت کتیبه ای زیبا از سده پنجم شهر استهبان فارس را منتشر کرده بودند. متن آ کتیبه با یک اصلاحیه (تبدیل ابی الحاجب به الحاجب) به شرح زیر است:

هذا قبر کلاف بنت بلویه بن الحاجب توفیت فی ماه دی سنه خمس و ثمانین و اربع مائه. رحمهاالله و نور قبرها.

 

 

 

به واسطه جستجو در باب کتیبه مسجد سنگی استهبان، خبر سرقت کتیبه ای کوفی در سال 1390 شمسی از مسجد ساباط (مسجد عباس) در سایت خبرگزاری میراث فرهنگی، توجهم را جلب کرد. تصویر ارائه شده در سایت واضح نبود اما نشان از اهمیت و قدمت آن داشت. با پرسش از جنابان حکمت و آل ابراهیم استهباناتی، سراغ گزارشگر و عکاس کتیبه، آقای رسول حاجی باقری را گرفتم. پس از تماس، ایشان از سر لطف تصویری بهتر برایم ارسال کردند. برای روشن تر شدن جزئیات کتیبه، تصویر را طراحی کردم. آنچه در ادامه می اید، متن بازخوانی شده، ترجمه فارسی و طرح کتیبه و تنها تصویر موجود از اصل کتیبه است که نظر به اهمیت تاریخی، فرهنگی و هنری این دست کتیبه های کهن، تقدیم علاقه مندان می گردد.

 

کتیبه

 

متن کتیبه:

 

االهم یا خیر الغافرین! اغفر للشّاب السعید، / ابی الفتح بن ابی منصور / بن ابی الفتح، و نوّر قبر/ه! مات فی یوم الثلثا، روز هرمز من ماه آبان سنه ثمان و

تسعین و اربع مائه.

 

 

ترجمه:

 

ای بهترین آمرزندگان. ببخش بر جوان سعادتمند، ابی فتح پسر ابی منصور پسر ابی فتح، و گورش را نورانی کن! در گذشت در سه شنبه، روز هرمز در ماه آبان

سال چهارصد و نود وهشت.

 

نکته قابل توجه در این متن نوشته شدن کلمات " روز هرمز و ماه آبان" به زبان فارسی در متن عربی است. از این دست کاربردها به خصوص کاربرد کلمه "ماه" البته پیشتر نیز در کتیبه های کوفی این دوران فارس دیده شده است. "روز هرمز" در منابع، بیشتر به صورت "هورمزد" (نخستین روز هر برج) به کار رفته است. ه رچند در تصویر موجود متیبه، این کلمه کمی ناواضح است.

نمونه دیگری از این دست، کاربرد در چند کتیبه مربوط به کازرون دیده شده است. از جمله کتیبه ای به تاریخ سال پانصد هجری و عبارت "ماه شهریر، روز انیران" (نک: شیخ الحکمایی، عمادالدین، «کتیبه های کوفی کازرون(بخش آخر)»، وقف میراث جاویدان، تابستان 1374 - شماره 10.ص 120- 129.

این نمونه ها نشان از کاربرد مکتوب گاهنگاری کهن ایرانی، دست کم تا قرن ششم هجری در ناحیه فارس دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۲:۰۷
رسول حاجی باقری